
یادداشت؛
انقلاب مشروطیت در آینه اندیشه رهبری
به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب مشروطیت ایران در مرداد ۱۲۸۵، بازخوانی این تحول تاریخی مهم معاصر در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، ابعاد تازهای از عوامل کامیابی و ناکامی یک نهضت را آشکار میسازد.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «شیرازه»، به مناسبت پیروزی انقلاب مشروطیت ایران در تاریخ ۱۲۸۵/۰۵/۱۴ جا دارد این تحول تاریخی مهم معاصر را در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری واکاوی کرده و درسهایی برای وضعیت سیاسی و اجتماعی فعلی جامعه کنونی برگزینیم.
سلب اطمینان و اعتماد مردم عامل شکست انقلاب مشروطیت
معظمله در بیانات خود در تاریخ ۱۳۸۰/۰۵/۱۱ در ارتباط با این موضوع میفرماید: «یکی از عواملی که موجب شکست انقلاب مشروطیت در ایران شد این بود که متدین بعد از مدتی احساس کردند که کار به سمت بیدینی پیش میرود... و مشروطه شکست خورد و بعد از ۱۵- ۱۶ سال از عمر مشروطیت، دیکتاتوری رضاخانی به وجود آمد، این بسیار عبرتانگیز است.
رضاخان قلدر و چکمهپوش کجا و شعار مشروطیت کجا! چقدر اینها با هم فاصله دارند؟! چرا اینطور شد ؟ چون اطمینان و اعتماد مردم سلب شد.»
مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای در بیانات مختلفی در ارتباط با جریانها دخیل انقلاب مشروطیت موضوعات مهمی را برجسته میداند که این محورها بر روند قبل و بعد از انقلاب مشروطیت تاثیرگذار بوده است که برخی از اینها عبارتند از:
۱ـ جایگاه و روحانیت و رهبری دینی
مقام معظم رهبری معتقدند: «اگر روحانیت نبود مشروطیت به وجود نمیآمد »؛ روحانیت همواره بعد از غیبت حضرت ولیعصر «عج» سکاندار عرصه اندیشه و معنویت در جامعه بوده و در انقلاب مشروطیت نیز از مهمترین اضلاع رهبری به حساب میآید.
در انقلاب مشروطیت بزرگانی مثل آیتالله طباطبایی و بهبهانی، شیخ فضلالله نوری، شیخ هادی نجمآبادی، علامه نائینی، آیتالله میرزای شیرازی و...حضور داشتند؛ اما اکثر روحانیون تأثیرگذار از صحنه سیاسی حذف شده و کنار گذاشته شدند. در صورتی که در انقلاب اسلامی، مردم این جایگاه رهبری را احساس کرده و حول ستون ولایتفقیه و حضرت امام خمینی «ره» گرد آمدند که این عامل مانع انحرافات در نهضت اسلامی شده است.
۲ـ مشتبه شدن حق و باطل
مقام معظم رهبری معتقدند «چه در مشروطه و چه در قضایای قبل و بعد از آن، ما ملت ایران چوب مشتبه شدن حق و باطل را خوردیم» توضیح اینکه مفاهیم مطرح شده در مشروطه نظیر قانون، آزادی، پارلمان، احزاب سیاسی و... آنطور که باید تبیین نشدند.
همچنین اقدامات تبیینی که برخی علما مثل علامه نائینی در کتاب «تنبیهالامه» و «تنزیهالمله»...و شیخ فضلالله نوری در «لوایح» مطرح کردند، لازم بود؛ اما کافی نبود.
و برابر گزارش برخی از منابع، مردم در آن مقطع تفاوت مشروطیت و نان و حلوا را متوجه نمیشدند.
۳ـ انحراف در اهداف مشروطه
مشروطهای که قرار بود بیاید و از استبداد و بیقانونی جلوگیری کند با دسیسهچینی بیگانگان به ویژه انگلستان و روسیه از مسیر خود خارج شد و استبدادی به مراتب عریانتر و خشن تر از دوره ناصرالدین شاه قاجار در دوران پهلوی پدر و پسر شکل گرفت و ایران نیز در سالهای بعد از انقلاب مشروطیت، درگیر قحطی و بیسامانی سیاسی و هرجومرجهای محلی و اشغال در جنگ جهانی اول و دوم شد.
۴ـ اعتماد به نفس نداشتن روشنفکران غربگرا
جریان روشنفکری یا منورالفکران که از آغاز مواجهه ایرانیان با تمدن غرب شکل گرفتند همواره ویژگیهای زیر را با خود داشتهاند و تاکنون هم حفظ کردهاند:
ـ وابستگی به غرب، چه در عرصه اندیشه و چه در عرصه عملی.
ـ عدمتوجه و باور به ظرفیتها و توانمندیهای داخلی.
ـ راه پیشرفت و توسعه و ترقی تکخطی است و آن خط از غرب میگذرد. و به قول سید حسن تقی زاده برای پیشرفت باید از نوک سر تا کف پا غربی شویم.
ـ دین و اسلام را باعث عقبماندگی جامعه میدادند و معتقدند برای پیشرفت باید از جامعه دینزدایی کنیم. مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای در نقد این نوع نگاه روشنفکران غربگرا میفرمایید: جریان روشنفکری در ایران از ابتدا ابتر متولد شده است.
افرادی از قبیل تقیزاده، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا یوسفخان مستشارالدوله، میرزا ملکمخان ارمنی، محمدعلی ذکاءالملک فروغی سهم مهمی در ایدئولوژیسازی دولت پهلوی ایفا و زمینه را برای این استبداد مدرن فراهم نمودند.
نویسنده: قاسم امینی
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!