کد خبر: ۳۶۸۵۷
تاریخ انتشار: ۲۱:۲۰ - ۲۸ مهر ۱۳۹۱

دیپلماسى رسانه اى

تحلیل نقش و جایگاه دولت آمریکا در کنترل رسانه ها از یک سو و تشریح وابستگى یا عدم وابستگى رسانه ها از دولت پس از حادثه یازدهم سپتامبر از سوى دیگر هدف اصلى این نوشتار را تشکیل مى دهد.

به گزارش شیرازه فرضیه این نوشتار عبارت از آن است که بین دولت و کارکرد رسانه در آمریکا رابطه معنادارى وجود دارد به طورى که پس از حادثه یازدهم سپتامبر بنا به ماهیت رسانه ها در این کشور، رسانه ها تا حدود زیادى در اختیار صاحبان قدرت و دولت مردان و در راستاى دیپلماسى رسانه اى دولت بوش قرار گرفتند.

با این وجود براى پاسخ به سؤال اصلى نوشتار یعنى این که چه رابطه اى بین دولت و رسانه ها و افکار عمومى در آمریکا وجود دارد؟ به واکاوى رسانه ها و همچنین دیپلماسى رسانه اى آمریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر به عنوان دغدغه اصلى این نوشتار پرداخته مى شود.

مقدمه

در منازعات بین المللى جدید پس از جنگ سرد، ایالات متحده سعى داشت که توجه خود را نه تنها روى واکنش هاى نظامى به مناقشات و بحران ها تمرکز کند، بلکه به نقشى که اطلاعات و رسانه ها ایفا مى کنند توجه کند. دولت مردان آمریکا از ابزارى به نام رسانه در جهت هم نوا کردن افکار عمومى کشور خود و حتى جهانیان سعى مى کنند تا برنامه هاى خود را به اجرا درآورند. دولت مردان آمریکایى به رسانه اعم از دیدارى و شنیدارى و نوشتارى، به عنوان یکى از اضلاع حل و فصل منازعات خارجى و داخلى مى نگرند که در کنار دیگر اضلاع مثلث سنتى، دیپلماسى، اهرم اقتصادى و قدرت نظامى ضلع جدیدى به نام رسانه ها و کارکرد تبلیغاتى آن براى حل و فصل منازعات خارجى و داخلى قرار مى گیرد.(1) جنگ هاى نوین رسانه اى با استفاده از ترکیب رسانه ها و ادوات جنگى پیشرفته، ابتدا با عملیات جنگ روانى آغاز مى شوند و در حین جنگ نظامى و پس از آن به شکل گسترده و زیرکانه ادامه پیدا مى کنند. ظهور رسانه هاى پیشرفته با بهره گیرى از دانش نحوه تأثیرگذارى، سبب افزایش نقش رسانه در کنترل افکار عمومى شده است. امروزه رسانه ها نقش اجتناب ناپذیرى در پیش برد برنامه هاى دولت ها بر عهده دارند و با ایجاد فضاى رسانه اى براى شکل دهى به افکار عمومى و هدایت تصمیمات در بستر مطلوب، همواره مورد توجه دولت ها بوده اند. به طورى که دولت ها به یارى رسانه ها از قدرت بى نظیرى در عرصه داخلى و خارجى برخودار شده اند که از آنها به عنوان مهم ترین منابع قدرت یاد مى شود و دولت مردان با در اختیار داشتن رسانه ها عملاً کلیه اهداف و برنامه هاى خود را طراحى و اجرا مى نمایند. از این منظر تسلط دولت ها بر رسانه ها قدرت فوق العاده اى را در اختیار هر یک از بازیگران صحنه بین المللى قرار مى دهد که به واسطه این قدرت مى توانند به تغییر باورها، نگرش هاى جمعى و یا شکل دهى به افکار عمومى در راستاى سیاست هاى کلى دولت ها اقدام نمایند.(2)
تحت چنین شرایطى بسیارى از کارشناسان بر این باورند که اساساً نقش رسانه ها به نقشى فراتر از اطلاع رسانى افزایش یافته است و رسانه ها در عصر اطلاعات و ارتباطات، علاوه بر کارکردهاى سنتى خود به ابزارهاى نوینى که در اختیار سیاست گذاران و سیاست مداران قرار دارد تجهیز شده اند. به طورى که تقریباً کلیه ابزارهاى رسانه اى و ارتباطى در اختیار دولت ها قرار گرفته و خطمشى هاى کلى و جزئى رسانه ها را حکام و سیاست مداران تعیین مى کنند و رسانه ها نیز بنا به دلایلى که ذکر خواهد شد کاملاً هماهنگ با دولت ها گام برداشته و در نتیجه مشکل خاصى نیز بروز نمى کند.
در چنین حالتى رسانه ها به ابزارى در اختیار دولت ها تبدیل خواهند شد به نحوى که تشخیص نقاط افتراق و اشتراک میان آنها مشکل مى شود. به عنوان مثال در ایالات متحده آمریکا در سال 1994 قانون پخش رادیو و تلویزیون به تصویب رسید این قانون به تشکیل شوراى مدیران رسانه هاى پخش، متشکل از هشت شهروند یعنى چهار دموکرات و چهار جمهورى خواه و رئیس سازمان اطلاع رسانى ایالات متحده آمریکا منجر شد. هدف از این اقدام، انسجام، یکپارچگى و همگرایى رسانه ها و حفظ توان آنها براى عمل کردن مطابق منشور صداى آمریکا بود. مصداق بارز هم سویى و وابستگى رسانه ها در همراهى با سیاست هاى ایالات متحده، پس از حادثه یازدهم سپتامبر شاهدى بر این مدعاست.
ایالات متحده پس از حادثه یازدهم سپتامبر توانست به نحو گسترده اى براى نیل به اهداف خود - مبارزه علیه تروریسم و غیره - به بسیج رسانه اى در این کشور مبادرت ورزد. به طورى که رسانه ها در این کشور چند ساعت پس از برخورد هواپیماهاى بوئینگ با ارائه تصاویرى از برج هاى دوقلو و پخش تصاویرى از زنان و کودکان فلسطینى که در حال پایکوبى و شادمانى بودند، جنگ رسانه اى خود براى جلب افکار عمومى و شکل دهى افکار عمومى در حمایت از دولت بوش را آغاز کردند.این پرسش که تصاویر مخابره شده حقیقى بودند یا جعلى از اهمیت چندانى برخوردار نیست، زیرا در آن لحظه تنها این واقعیت مهم بود که رسانه ها حضور داشتند و با همان ابزار همیشگى خود به شکل دهى اذهان و ایجاد جنگ روانى پرداختند. رسانه ها پس از حادثه یازدهم سپتامبر على رغم انتقاداتى که از سوى برخى از مقامات آمریکا نسبت به آنها صورت گرفت، در خدمت دولت بوش قرار گرفتند و از جنگ تبلیغاتى دولت بوش حمایت و آن را سازماندهى کردند. بررسى دیپلماسى رسانه اى ایالات متحده و نوع رابطه رسانه ها با دولت در این کشور به ویژه پس از حادثه یازدهم سپتامبر و تاثیر رسانه بر افکار عمومى هدف اصلى این نوشتار را تشکیل مى دهد.

1- جایگاه دیپلماسى رسانه اى در سیاست خارجى

به طورکلى دیپلماسى رسانه اى در سیاست خارجى هر کشور به دو صورت تحقق مى پذیرد:
الف- با مدیریت سازمان هاى دیپلماتیک رسمى کشور؛
ب- به صورت خودجوش توسط خود رسانه ها و مطبوعات و در راستاى سیاست کلان کشور.
در شیوه نخست، دولت ها اقدام به تاسیس رسانه هاى ویژه دیپلماسى مى کنند یا این که رسانه هاى موجود را به انجام اقداماتى در راستاى سیاست هاى خارجى خود موظف مى کنند. تأسیس رادیوهاى مرزى مانند صداى آمریکا و بى بى سى از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدود کردن خبرنگاران و غیره در حوزه هاى خارجى به منویات خود دست مى یابند. در این شیوه برنامه ریزى دستگاه حاکمه براى هماهنگى تمامى بخش ها با رسانه ها ضرورى است و در صورت عدم برنامه ریزى شکست آن قطعى خواهد بود .اوج دیپلماسى رسانه اى مربوط به پس از جنگ جهانى دوم است ولى ریشه تاریخى آن به جنگ جهانى اول بر مى گردد. در آن زمان بانى هدایت رسانه ها در امر دیپلماسى آمریکا در جنگ اول جهانى، ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا بود که در هنگام ورود به جنگ، کمیته اى به نام کمیته کریل را براى هماهنگى بین وزارت دفاع وامور خارجه با رسانه هاى وقت تاسیس کرد. شیوه دوم همگامى و همراهى رسانه ها با اهداف و سیاست هاى خارجى کشور متبوع شان است. در این شیوه هر چند که رسانه ها دستورات خاصى را از طرف حکومت دریافت نمى کنند ولى به علت بلوغ حرفه اى در جهت سیاست هاى کلان نظام خود در سطح جهان عمل مى کنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند، تأثیر گذارى آنها بیشتر است.

2- تعامل رسانه ها و سیاست خارجى

کارشناسان خارجى، افسران اطلاعاتى، مأموران سرّى، و دیپلمات ها بسیارى از کارکردهاى سنتى خود را با روزنامه نگاران و رسانه ها واگذار کرده اند. به ویژه سخنگوها، دیپلمات هاى رسانه اى و کارشناسان ارتباطات به طور روز افزونى در جریان هاى داخلى دولت هاى خود نقشى تأثیرگذار یافته اند و بیش از این اصطلاحاتى نظیر خبر گزارى ها، هم اینک از جمله اثرات قابل توجهى هستند که سیاست گذاران و سیاست مداران مکرراً براى اعتبار سازى افکار عمومى به آن متوسل مى شوند. اینک دیگر سیاست سازى و سیاست گذارى، بدون به کارگیرى رسانه ها امکان پذیر نیست. رسانه ها نمى توانند بدون همکارى حکومت به پوشش امور بین الملل بپردازند. رسانه ها با انعکاس رویدادها و رساندن اطلاعات واقعى به مردم و نیز پالایش دیدگاه هاى عمومى در خصوص مسائل امور خارجه به شفاف سازى سناریوها کمک مى کنند و با توجه به تحلیل داده ها و ارزیابى تصمیمات و اجرائیات نوعى تعامل را در سیاست خارجى کشورها ایجاد مى کنند.(3)
گاهى رسانه ها به جاى ارائه اخبار به ارائه تحلیل ها و تفاسیرى مى پردازند که بیشتر جنبه آگاهى همراه با آموزش براى مخاطبان جهانى دارند. رسانه ها در این نقش به درک ابعاد مختلف موضوعات و جریانات سیاسى نزد مخاطبان ملى و طراحان خود اقدام مى کنند. رسانه ها همچنین نماینده نهادهاى جامعه مدنى، رسانه هاى غیر دولتى، شرکت هاى چند ملیتى، افکار عمومى با نقش عمده در افزایش شفافیت موضوعات عرصه سیاست خارجى بازى مى کنند. آنان چشمان ناظر گروه هاى فوق و ابزار اعمال فشار بر سیاست مدارن به منظور پاسخ گو کردن آنها هستند. تا مادامى که رسانه ها نسبتاً مستقل از قدرت سیاسى باشند، کنش گران سیاسى مجبورند با قواعد تکنولوژى و منافع رسانه ها کنار بیایند. رسانه ها چارچوب سیاست هستند و مى توان گفت که حکومت کردن به ارزیابى هاى روزانه تاثیرات بالقوه تصمیم گیرى هاى نهاد حکومت بر افکار عمومى وابستگى مى یابد.(4) ارتباطات جهانى علاوه بر این که رهبران و مقامات رسمى را مهار مى کند فرصت ها و امکاناتى نیز در اختیار آنها قرار مى دهد تا اهداف خویش را به پیش ببرند. ارتباطات جهانى در دو موقعیت به بازنگرى، مستقل و قدرتمند تبدیل مى شود.
الف- هنگامى که مجریان برنامه هاى تلویزیونى جهانى بر جسته به صورت واسطه هاى سیاسى بین المللى ظاهر مى شوند.
ب- در مواقع خلاء رهبرى.
سوال اصلى این است که آیا رسانه هاى مستقل در قبال سیاست خارجى و روندهاى دیپلماتیک به عنوان بازیگر کنترل کننده عمل مى کنند یا ابزار پیشرفته ترى در اختیار مقامات دولتى هستند .امروزه خبر و اطلاعات هر جا که تولید و توسط هر کس که ساخته شود، قدرت مى آفریند. اما نیومن بر اساس تحقیقاتى که صورت داده خلاف این ادعا را دارد و مى گوید که :
تکنولوژى رسانه ها خیلى کم مورد بهره بردارى روزنامه نگاران و رسانه ها قرار مى گیرد، درست به همان اندازه که در اختیار کسانى است که مى توانند استعداد خود را به منظور بهره بردارى از اختراعات جدید به کار گیرند.(5)

3- مدیریت رسانه ها در سیاست خارجى

فنون مدیریت رسانه با استفاده از دیپلماسى در ارتقاى فرایند صلح، به خصوص در مواقع جنگ و کشمکش نقش دارد. زمانى که تصمیمات سیاست خارجى یا سیاست هاى صلح طلبانه اتخاذ مى شود دولت ها این روش را با سه برابرکردن استراتژى هاى روابط عمومى در برابر رسانه ها همراهى مى کنند. مقامات سیاست خارجى و مشاوران رسانه اى شان مى توانند مطبوعات را نادیده بگیرند، مثلا هیچ پیامى را به رسانه انتقال ندهند، تلاش کنند که مدیریت رسانه را توسعه دهند و یا سیاستى را که فقط رسانه گراست تصویب کنند. با انتخاب هرکدام از این موارد، دولت بر رسانه با تعدیل درجریان اطلاعات، تاثیر مى گذارد. این تلاشى است براى تاثیرگذارى بر محیط سیاسى از طریق رسانه، درست در زمانى که با قدرت هاى سیاسى مخالف که به همان اندازه بر رسانه تاثیرگذارند رقابت کند. وقتى دولت ها در کنترل وقایع دیپلماتیک موفق مى شوند و از درجه بالایى از مشروعیت مردمى بهره مند مى شوند رسانه هاى خبرى پشتیبان آنها شده و نقش کارشناسان روابط عمومى در جهت حفظ و ارتقاى این پشتیبانى برنامه ریزى مى شود. اما هنگامى که یک دولت کنترل خود را در روند دیپلماتیک - سیاسى از دست مى دهد رسانه مستقل و منتقد ظاهر مى شود.
در این محیط سیاسى منفى نقش مدیران حرفه اى رسانه بسیار پیچیده شده و تلاش شان را براین مى گذارند که از نفوذ رسانه براى تغییر نگرش شان و کم شدن انتقاد به سوى درک بیشتر و حتى تقویت جنبه حمایت گرایانه بهره گیرند. در عرصه هاى مشارکتى - دیپلماتیک روابط بین الملل، رهبران از رسانه براى باز نگه داشتن گزینه ها و نیز جلب رضایت عمومى توأماً استفاده مى کنند. این جاست که رسانه ها با تنظیم تبلیغات سیاسى و برانگیختن پشتیبانى عمومى براى سیاست ها اوضاع را براى رهبران تحت کنترل درمى آورند. بعلاوه یک عنصر مدیریتى مى تواند براى انتقال پیام هایى خاص به مخاطبان خاص از رسانه بهره گیرد، اضافه براین نقش رسانه ها به عنوان عامل انتقال دهنده مباحث عمومى در مورد مسائل سیاسى مى تواند به مثابه ابزارى جهت هدایت و متمایل کردن افکارعمومى تبدیل شود.(6)
براى حصول بهترین نتایج دراین فرایندها رهبران و مشاوران حرفه اى مدیریت رسانه ممکن است از کانال هاى مختلف دیپلماتیک با در نظر گرفتن رسانه ها استفاده کنند. آنها مى توانند نسبت به مخفى نگه داشتن تعاملات دیپلماتیک، پنهان نگه داشتن آن پشت درهاى بسته یا صحنه سازى عمومى تصمیم گیرى کنند و فعالیت با رسانه هاى مطرح شده را همچنان ادامه دهند از این رو متخصصان مدیریت رسانه درباره محیط رسانه اى و ویژگى هاى آن از قبیل: نظام سیاسى دولت شان، خطمشى ارتباطى، تنظیم اقتصادى - سیاسى رسانه و کانال ها و سازمان هاى خاص رسانه اى مطالعه مى کنند. ثانیا امروزه تصمیم گیران با استفاده از رسانه ها از این مسائل مطلع مى شوند. عملکردهاى مطلوب، نقش برجسته سازى، قابلیت شکل دهى و انواع ارزش هاى خبرى رسانه تا وقتى که ارتقاى وقایع رسانه اى امکان پذیر شود. ثالثا رهبران شروع به کسب اطلاعات از رسانه هاى جهانى بین المللى مى کنند که شامل: کانال ها و عملکردهاى آنها و ارزش هاى خبرى شان مى باشد. همه این عوامل رهبران را قادر مى سازد تا از رسانه ها در جهت حمایت امنیتى و مشروعیت بخشیدن به اقدام شان بهترین بهره را ببرند. از دو مثال در مورد موفقیت و شکست مدیریت رسانه به نحو مطلوب استفاده شده است. مدیریت رسانه موفق درمورد مسائل نظامى و دیپلماتیک آمریکا، در جنگ خلیج فارس مشاهده شد.
مدیریت رسانه بخشى از تلاش هاى دیپلماتیک، طى مراحل سپر صحرا مانند آنچه در خلال »طوفان صحرا« به کارگرفته شده بود، اما مدیریت رسانه در پایان جنگ موفقیت چندانى نداشت .از طرف دیگر دولت اسراییل در طى مراحل اسلو رسانه ها را به خوبى اداره نکرد. مدیریت رسانه ضعیف بود و هریک از مدیران رسانه اى و رهبران اسراییلى، به سختى باور داشتند که این مراحل مى تواند به تنهایى نقش تعیین کننده اى داشته باشد. روند تصمیم گیرى سیاست خارجى در محیطى که نسبتا به وسیله رسانه ها ساخته مى شود، اتفاق مى افتد. موفقیت رسانه دراین محیط به وسیله نظام ارتباط سیاسى حکومتى، خط مشى ارتباطات دولتى، ساختار اقتصادى - سیاسى و با کانال هاى ارتباطى خاص که عملکردهاى رسانه هاى مربوط را به انجام مى رسانند، تعیین مى شود. فضاى به وجود آمده توسط رسانه بر وقایع سیاست خارجى از طریق تصویر، برجسته سازى، نفوذ تصمیم گیران و وادارکردن آنها به واکنش از طریق رسانه با ویژگى هاى خاص خود، منعکس مى شود. مفهوم محیط رسانه شامل فرایند بازخورد نیز مى شود. فرایند درگیر شدن رسانه پیچیده است ولى اساساً دو جنبه دارد: اول، رسانه به مثابه یک منبع ورودى براى تصمیم گیرى. دوم، رسانه به عنوان محیطى که رهبران باید هنگام اتخاذ تصمیمات و اعلان وپخش آنها، دقت و توجه کافى را به آنها مبذول دارند. رهبران و تصمیم گیران سیاست خارجى به وسیله رسانه ها تحت نفوذ قرار دارند. آنها از طریق مطبوعات، بسیارى از وقایع بین المللى را مى آموزند و تعداد زیادى از پیام هاى پیش رو در حوزه بین المللى به وسیله کانال هاى ارتباط جمعى دریافت مى شود. در اینجا، رسانه به عنوان منبع، قسمتى از محیط ورودى، درفرایند تصمیم گیرى انجام وظیفه کرده و به رهبران، اطلاعات و داده عرضه مى کند. این قسمت از فرایند اغلب با مفهوم »تأثیر سى ان ان« خلاصه مى شود.
در فاز خروجى رهبران و مشاوران آنها باید به این نکته توجه کنند که آیا پیام تنها براى هدف هاى خارجى باید استفاده شود، پیامى را به دیگر رهبران بفرستند، یا باید تنها درداخل از آن بهره گیرند، مثلا به تصمیمات مشروعیت بخشند. این عمل، فرایندهاى انتشار و راه هایى که درآن کانال هاى رسانه اى محصور مى شوند را تحت تاثیر قرار مى دهد.(7) رهبران و تیم هاى حرفه اى باید بررسى کنند که تمام داستان را بازگو کنند یا فقط بخشى از آن را، والبته از چه راه هایى، مهم این است که دقت کنیم که آیا اطلاعات منتشر شده تعهداتى گسترده یا محدود، مشخص یا مبهم را در برمى گیرد یا هیچ گونه الزاماتى در آن مطرح نیست. اگر منظور از پیامى تامین اهداف داخلى مثل صف آرایى دور پرچم بود براى این منظور باید براى قانونى ساختن آن نزد عموم کانال هاى مناسبى برگزید و اصطلاحات پسندیده اى را بیان نمود. وقتى یک حادثه بین المللى به وقوع مى پیوندد، رهبران از طریق رسانه مطلع مى شوند، فرایند ورودى و اثر سى ان ان. اطلاعات از طریق تصاویر ترکیبى مختلف پردازش مى شود و خطمشى یا فرایند تصمیم سازى در همان حال دنبال مى شود. مشاوران و کارشناسان روابط عمومى در این جریان شرکت کرده و صاحب منصبان با آنها مشورت نموده و نظر آنها را مورد رسیدگى قرار مى دهند.
وقتى تصمیم اتخاذى با خطمشى تدوین شد »فاز خروجى« رهبران در تصمیم گیرى توجه شان را به محیط رسانه »ملى وبین المللى« و اساساً به انتشار مدیریت رسانه معطوف مى دارند. علاوه بر این باید اشاره کرد که زمینه ملى و بین المللى افکار عمومى نیز بر جریانات تأثیرگذار بوده و با آنها درگیر مى شود. براى تصمیم گیرى در سیاست خارجى زمانى که رخدادهاى واقعى بررسى مى شوند شناسایى هرکدام از مراحل آسان مى نمایند ولى تصمیم در خلأ گرفته نمى شود و محیطهاى رسانه اى در کنار هر جریان بوقوع مى پیوندند. در محیط سیاست خارجى باید تمامى ابعاد را با هم در نظر گرفت بى توجهى به ابعاد محیطى دیگر، غیر از رسانه مانند نظامى و اقتصادى و غیره فرایند تصمیم گیرى را با اختلال مواجه مى کند. در یک تصمیم گیرى آن هم در محیط بین الملل با توجه به ابعاد گوناگون باید رسانه را به عنوان متغیر ساختارى که همانا جزئى از جریان ترکیب دهنده است مورد توجه قرار داد .

4- جایگاه افکار عمومى در سیاست خارجى آمریکا

تعامل میان دولت، رسانه ها و افکار عمومى در آمریکا همواره محل بحث دانشگاهى ان بوده است. آیا افکار عمومى در آمریکا بر سیاست خارجى دولت تأثیر مى گذارد یا تأثیر مى پذیرد. بسیارى براین باورند که مردم آمریکا مردمى بى تفاوت، ناآگاه و بى تمایل به اظهارنظر هستند.(8) ولى مانند دیگر کشورها افکار عمومى در آمریکا به مسائل مختلف واکنش نشان مى دهد. یا این که مى گویند اخبار بیست و چهار ساعته شبکه هایى چون سى ان ان براى دولت مانع و مشکل ایجاد مى کند بیشتر نوعى بزرگ نمایى است. دولت و رسانه ها معمولا در سانسور اخبار سیاسى و نظامى همکارى مى کنند. اما همه رسانه ها در قبال دولت نرمش نشان نمى دهند. مطالعات گسترده اى پیرامون افکار عمومى آمریکا و آسیب پذیرى آن در برابر تبلیغات سیاسى و عملیات روانى صورت گرفته است. آنالیز این تحقیقات نشان مى دهد که:
الف- آمریکایى ان از حیث موضع گیرى در برابر تهاجم کشورشان به کشورهاى مختلف دنیا به چند دسته اساسى تقسیم مى شوند .
ب- بسیارى از آمریکایى ان در برابر تبلیغات و عملیات روانى بسیار آسیب پذیر هستند .
ج- در برخى از مقوله هاى مربوط به سیاست هاى خارجى و نظامى آن کشور، بین دیدگاه ها و مواضع نخبگان سیاسى - اجتماعى و توده مردم تفاوت هاى بارزى دیده مى شود.
در همین رابطه مى توان به مثال هاى زیر توجه کرد.82% سیاست مداران آمریکایى خواهان استفاده از نیروهاى ایالات متحده در صورت حمله کره شمالى به کره جنوبى هستند، اما این تفکر 42% از افکار عمومى را با خود موافق مى بیند، یا 61% از رهبران خواهان گسترش کمک هاى اقتصادى به دیگر کشورها هستند ولى، 8% افکار عمومى آمریکا با این طرح موافق است.(9)

5- نقش افکار عمومى درسیاست خارجى امریکا

افکار عمومى برروى فرایندهاى مفهوم سازى، فرمول بندى و اجراى سیاست خارجى آمریکا نقش بارزى دارند،با اینکه گفته مى شود آمریکایى ان از سیاست مداران متنفرند، اما افکار عمومى نقش هاى گوناگون از جمله نقش ارشادى، بازدارنده و تسهیل کننده برروى سیاست خارجى این کشور دارند.

الف- نقش ارشادى افکار عمومى

برخى اوقات افکار عمومى آمریکا علاقمند هستند تا قوه مجریه در امور خارجى دست به اقداماتى زند. مثلا پایان دادن به تحریم صادرات گندم به شوروى که جیمى کارتر درسال 1980 در تلافى مداخله شوروى در افغانستان علیه آن کشور وضع کرد .(10)

ب- نقش بازدارنده

افکار عمومى دراین نقش علاقه دارد که قوه مجریه به برخى از اقدامات خارجى خود خاتمه دهد. مثال بارز آن به جنگ ویتنام مى توان اشاره کرد. مردم آمریکا از سال 1967 به بعد خواهان پایان گرفتن جنگ در ویتنام بودند. به علت همان مسئله جانسون (رئیس جمهور وقت) اعلام کرد که در انتخابات 1968 شرکت نمى کند و براى حل بحران مذکور به جاى خود آورل هایمن را فرستاد تا با مقامات ویتنامى پیرامون پایان جنگ گفتگو کند.با نقشى که افکار عمومى بازى کرد رئیس جمهور بعدى آمریکا رونالد ریگان قول لغو این قانون را در مبارزات انتخاباتى سال 1980 داد.

ج- نقش تسهیل کننده

برخى اوقات افکار عمومى مردم آمریکا این انتظار را از دولت خود دارند که در برخى از حوزه هاى سیاست خارجى فعالیت بیشترى داشته باشد. مثلا در امور بهداشتى ودرمانى یا کمک هاى فنى آمریکا به کشورهاى جهان سوم. افکار عمومى آمریکا بیشتر از دولت خود انتظار فعالیت در زمینه امور تجارى و اقتصادى و برخى اوقات هم در امور نظامى را دارند. با این حال مى توان مثال هایى زد که تأثیرپذیرى افکار عمومى از سیاست خارجى آمریکا را نشان مى دهد. بعنوان مثال در انتخابات ریاست جمهورى، رونالد ریگان از تنش میان ایران وآمریکا استفاده کرد بخصوص »بحران گروگانگیرى« که با این حربه توانست در انتخابات پیروز شود، در حالى که بدون این بهره برداى، ریگان شانس هیچ گونه پیروزى را نداشت. باتوجه به موضوع ارائه شده، تأثیرگذارى و تأثیرپذیرى افکار عمومى از دولت آمریکاباید تأمل کرد که چه ابزارى این اعمال را انجام مى دهد و آیا مى توان پنداشت که دولت آمریکا وافکار عمومى داراى ارتباط مستقیم هستند، یا براى رد وبدل شدن اطلاعات بین خود ابزارى قابل تصور است، که در این فضا مؤثرترین ابزار را مى توان رسانه که ابزار تبلیغات سیاسى است ذکر کرد. رسانه ها با استفاده از تأثیر پذیرى افکار عمومى از اقناع توانستند به بهترین نحو از پس کارى چنین دشوار برآیند.

6- کارکردهاى رسانه ها در شکل دهى افکار عمومى آمریکا

بسیارى از محققان براین باورند که رسانه ها یکى از منابع قدرتمند شکل دهى افکار عمومى آمریکا هستند. امروزه بیش از 90 درصد مردم آمریکا تلویزیون را مهمترین منبع کسب اخبار خود مى دانند و هرشب بیش از سى میلیون آمریکایى بیننده اخبار شامگاهى شبکه هاى تلویزیون هاى آن کشور هستند.(11) بسیارى از شهروندان آمریکایى بیننده، دست کم یکى از شبکه هاى فاکس نیوز، سى ان ان و سایر منابع خبرى تلویزیون هاى کابلى هستند و علاوه بر آن اخبار و تحلیل هاى خبرى و سیاسى را از اینترنت و رسانه هاى نوشتارى و شنیدارى پیگیرى مى کنند. طبق یافته هاى محققان آمریکایى، انسجام و توافق عمومى گسترده افکار عمومى آمریکا در زمینه حضور مستمر و فعال آن کشور در تعاملات بین المللى و بعضاً مداخلات متعدد، به تبلیغات، عملیات روانى رسانه ها و نخبگان آن کشور و فرآیند جامعه پذیرى سیاسى موجود در آن، مربوط است.(12) رسانه هاى آمریکایى از سه طریق براى تأثیرگذارى بر افکار عمومى آمریکایى ها استفاده مى کنند:
الف- عرضه اطلاعات مربوط به موضوعات سیاسى از طریق پخش اخبار ؛
ب- انتقال دامنه وسیعى از پیام هاى تبلیغاتى از مقامات حکومتى به توده هاى مردم؛
ج- بررسى قراردادن موضوعات مهم سیاسى روز در تفسیرهاى خبرى.

الف- تهیه اطلاعات

بررسى مرکز پژوهشى پو در سال 1997 نشان مى دهد که مردم آمریکا براى کسب اخبار مربوط به جامعه و کشور خویش و دنیا، وابستگى شدیدى به رسانه ها به ویژه تلویزیون دارند. این بررسى ها نشان مى دهد که بسیارى از اخبار منتشره رسانه هاى آمریکایى سوگیرى دارد. به عنوان مثال در سال 1992، 89 درصد از روزنامه نگاران آمریکایى به کلینتون رأى دادند. اما بیشترین سوگیرى رسانه هاى آمریکایى زمانى به اوج خود مى رسد که آن کشور درگیر بحران خارجى شود. رسانه هاى آمریکایى در هنگام وقوع بحران، اخبار و اطلاعات گزینش شده اى را در اختیار افکار عمومى قرار مى دهند. این گونه اخبار و اطلاعات گاهى آنچنان افکار عمومى را تهییج مى کند که حتى سیاست مداران آمریکایى را دچار حیرت مى سازد. یکى از این سوگیرى ها را مى توان با مثالى بیان کرد. نشر خبر یورش سربازان عراقى به زایشگاهى در کویت و کشته شدن نوزادان نارس آن در زمان حمله عراق به آن کشور، نمونه اى از اخبار ساختگى رسانه هاى آمریکایى جهت تأثیرگذارى بر افکار عمومى است. با توجه به اینکه بعدها در بررسى هایى نشان داده شد که خبر مذکور کذب محض است، ولى افکار عمومى آمریکا با شنیدن اخبارى این چنین علیه صدام و رژیم بعث برانگیخته شد، به گونه اى که 72 درصد از آمریکایى ها از حمله آمریکا و متحدانش به عراق حمایت کردند.

ب- تفسیر اخبار

دومین کارکرد رسانه هاى آمریکا در شکل دهى افکار عمومى تفسیر و برجسته سازى اخبار است. رسانه هاى آمریکایى با برجسته کردن بعضى اخبار و کمرنگ کردن برخى خبرهاى دیگر نقش پراهمیتى در جهت دهى افکار عمومى ایفا مى کنند. تحلیل نظرسنجى هاى مؤسسه گالوپ نشان داده است که بسیارى از مسائلى که آمریکایى ها آنها را مسائل مهم مى دانند مسائلى اند که توسط رسانه هاى عمده آن کشور برجسته شده و مورد تفسیر مکرر قرار گرفته اند.(13)

ج- ارسال پیام ها

سومین کارکرد رسانه ها جهت تأثیرگذارى بر افکار عمومى ارسال پیام هاى سیاست مداران، رهبران سیاسى به جامعه است سیاست مداران، رهبران سیاسى و حکومت کنندگان آمریکایى براى تأثیر افکار عمومى مستمر و مکرر پیام هایى را از طریق رسانه ها براى توده هاى مردم ارسال مى کنند. پیام هفتگى رادیویى رئیس جمهور و پیام هاى ماهیانه او که از طریق سایر رسانه ها ارسال مى شود از این جمله پیام هاست. هدف عمده بسیارى از این پیام هاى رسانه اى دستکارى افکار عمومى در جهت منافع احزاب ملى آمریکاست. اما باید دید این اخبار تأثیرى بر افکار عمومى دارند یا خیر. با تحقیقات پاترسون نشان داده شده، که بسیارى از مردم آمریکا به انتخاب گزینشى برنامه ها مى پردازند به عبارت دیگر مردم آمریکا به آن قسمت از اخبار و پیام هاى تبلیغاتى توجه دارند که بدان علاقه مندند. بسیارى از مردم آمریکا نا هشیارانه تحت تأثیر عملیات تبلیغاتى رسانه هاى آن کشور قرار مى گیرند با توجه به دیدگاه متقاعدسازى، پاره اى از پیام هاى تبلیغاتى تنها زمانى تأثیر دارند که با منافع و نیازهاى مردم همسویى داشته باشد در غیر آن صورت ممکن است که تحریف یا دستکارى شوند. اما این فرایند با پیام هاى مستقیم تبلیغاتى »تبلیغات مستقیم« مربوط است. در حالى که امروزه حجم عمده تبلیغات به صورت غیر مستقیم و در پوشش اخبار غیر تبلیغاتى و پیام هاى آموزشى و اطلاع رسانى براى مخاطبان ارسال مى شود. این گونه پیام ها آثار پایه اى بر مخاطبان برجاى مى گذارند، بدون آن که واکنش و مقاومت آنان را بر انگیزد و در دستگاه تبلیغاتى آمریکا براى نفوذ بر افکار عمومى عمدتاً از تبلیغات غیر مستقیم استفاده مى شود.

7- حادثه یازدهم سپتامبر و کارکرد رسانه ها در آمریکا

بسیارى از کارشناسان و تحلیل گران مسائل بین الملل، حادثه یازدهم سپتامبر را با حادثه پرل هاربر مقایسه کرده و به تحلیل این حادثه در سیاست خارجى آمریکا پرداختند. به اعتقاد آنان حادثه یازدهم سپتامبر آسیب پذیرى هاى ایالات متحده را در برابر جهان خارج آشکار ساخت و موجب جهت گیرى اساسى جدیدى در سیاست خارجى این کشور شد. به طورى که برخى از ناظران، سخنرانى بیستم سپتامبر جورج بوش در کنگره آمریکا را مشابه سخنرانى هرى ترومن درباره ترکیه و یونان در دوازدهم مى سال 1947 دانسته اند. از این منظر حوادث یازدهم سپتامبر و اعلان جنگ دولت بوش علیه تروریسم تأثیرى پایدار بر سیاست هاى جهانى خواهد داشت، اما پیش از هر چیز، نظم بین المللى موجود به مرکزیت جهان غرب را تقویت مى نماید و رشته هاى جدیدى از انسجام و پیوستگى در داخل و خارج میان قدرت هاى بزرگ به وجود مى آورد. چنانچه بعد از این حادثه، جنگ علیه تروریسم در اولویت سیاست خارجى آمریکا قرار گرفت(14) و در بستر این محیط ذهنى حاکم بر آمریکا که تروریسم یک تهدید موجودیتى براى آمریکاست و محیط بین الملل پذیراى هژمونى آمریکا گردیده است، دیپلماسى رسانه اى آمریکا با حمایت رسانه ها براى مقابله با تروریسم شکل گرفت. حادثه یازدهم سپتامبر بهانه لازم را در اختیار ایالات متحده قرار داد تا با طرح شعارهایى چون مبارزه با تروریسم و دموکراتیزه کردن حکومت ها در خاورمیانه، مبارزه با سلاح هاى غیر متعارف کشتار جمعى، مبارزه با رژیم هاى حامى تروریسم، حقوق بشر، آزادى و غیره ابتدا به اشغال نظامى افعانستان مبادرت ورزد و سپس به دنبال اجراى چند عملیات روانى از سوى مقامات نظامى و سیاسى درون حاکمیت و همین طور رسانه ها و گروه هاى راست گراى افراطى، زمینه را براى حمله به عراق و حضور نظامى در خاورمیانه آماده کنند.(15) به طورى که از فرداى حادثه یازدهم سپتامبر، شبکه هاى تلویزیونى سى ان ان و فوکس طى چند روز، تیتر بالاى صفحات خود را از »آمریکا تحت تهاجم« به »آمریکا در جنگ« تغییر دادند. شیوه اطلاع رسانى و جنگ روانى که این دو شبکه راه انداختند بیانگر آن بود که این دو شبکه خصوصى به سازمانى حکومتى تبدیل شدند که پرچم آمریکا را زمینه اخبار و گزارش هاى خود در کلیه برنامه هاى خود قرار دادند. با این وجود دولت بوش از فضاى رسانه اى جنگ در عراق اظهار نارضایتى کرد و نماینده تام الاختیار آمریکا - پل برمر - نیز به کرّات در اولین سال حضور آمریکا در عراق از رسانه هاى این کشور انتقاد کرد.
دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت و دیک چنى معاون رئیس جمهور آمریکا نیز به کرّات اعلام مى کردند که گرایش رسانه ها بیشتر تأکید بر خشونت و انعکاس مقولات خبرى منفى بوده است. نارضایتى آنها از این مسئله بود که اساساً مردم فقط اخبار بدى را که به طور روزافزون در میان اعضاى ارتش آمریکا شایع شده بود، مى شنیدند. از این منظر بسیارى از منتقدین رسانه ها بر این باورند که پوشش منفى اخبار مى تواند هزینه هاى جنگ براى ایالات متحده را افزایش دهد.با دلایلى که این کارشناسان ذکر مى کنند، ایالات متحده تنها در صورتى در جنگ رسانه اى در عراق شکست خواهد خورد که تصمیم گیرى ملى در این خصوص با تردید روبرو شود. این تردیدها نیز تنها با بدبینى ناعادلانه مردم آمریکا نسبت به جنگ عراق و سایر اقدامات آمریکا در نتیجه انعکاس خشونت ها و اخبار بد جنگ توسط رسانه ها شکل مى گیرد.(16) با این وجود شواهد حاکى از آن است که اکثر رسانه ها در خدمت ایالات متحده قرار گرفتند و از جنگ رسانه اى دولت بوش حمایت و آن را سازماندهى کردند و مورد تشویق قرار دادند و به جاى فعالیت، تحقیق، پژوهش درباره حادثه و ارائه تهدیدهاى شفاف، اطلاعات محض و کورکورانه حاکم شد و میهن پرستى افراطى و اظهارات تندى مانند آنچه دان راتر، یکى از مشهورترین گویندگان اخبار در آمریکا بیان کرد به وظیفه تبدیل مى شود: جورج بوش رئیس جمهور است و اگر او مرا براى اداى وظیفه فرا بخواند، من آماده هستم. بدین ترتیب سکوت مرگبارى بر جبهه هاى داخلى و خارجى حاکم شد. در جبهه خارجى با ادعاى سوگند نسبت به پیگیرى داستان بن لادن، القاعده و طالبان و در جبهه داخلى با تصویب طرح موشک هاى پاتریوت و صدور مجوز استراق سمع شهروندان براى سرویس هاى مخفى اطلاعاتى یا دیگر اراده هاى دولتى بدون این که مجازاتى در انتظار آنها باشد، حقوق شهروندان آمریکایى را از اعتبار ساقط مى کرد.(17) بنابراین، على رغم نارضایتى ظاهرى مقامات رسمى واشنگتن در خصوص همسویى رسانه ها با دولت مردان، رسانه ها در آمریکا تا حدود زیادى از دولت بوش حمایت کردند و عملاً به ابزار دست دولت براى رسیدن به اهداف طراحى شده واشنگتن در منطقه رسیدند.

8- دیپلماسى رسانه اى آمریکا

به طور کلى دیپلماسى رسانه اى در عصر جهانى شدن، بخش قابل توجهى از دیپلماسى عمومى کشورها به ویژه کشورهاى قدرتمند را به خود اختصاص مى دهد. به طورى که رسانه ها به مراتب نقش ابزار تبلیغات سیاسى دولت ها را بازى مى کنند. آنها با دفاع از سیاست خارجى و با انگاره سازى و ارزش سازى القاء پیام و برجسته سازى نسبت به مشروعیت بخشى به سیاست هاى حکومتى و رساندن پیام هاى دست اندرکاران دیپلماسى کشور به افکار عمومى جهانى، نقش توجیه گر افکار عمومى را در عرصه سیاست خارجى ایفاد مى نمایند. در این نقش آنها اشاعه دهنده فرهنگ، عقاید، آراء و تبلیغ کننده ایدئولوژى و ایده هاى سیاست خارجى کشورها عمل مى کنند.(18) بنابراین شاید بتوان گفت که دیپلماسى رسانه اى به صورت عام به معناى به کارگیرى رسانه ها براى تکمیل و ارتقاى سیاست خارجى است. راما پراساد محقق آمریکایى دیپلماسى رسانه اى را به عنوان نقشى که رسانه ها در فعالیت هاى دیپلماتیک میان کشورها بازى مى کنند، تعریف کرده است. از این منظر دیپلماسى رسانه اى در سیاست خارجى به دو صورت تحقق مى یابد:

1- به مدیریت سازمان هاى دیپلماتیک رسمى کشور؛
2- به صورت خودجوش و در راستاى سیاست هاى کلان کشور.

در شیوه اول، دولت یا اقدام به تأسیس رسانه هاى ویژه دیپلماسى مى کنند و یا این که رسانه هاى موجود را به انجام اقداماتى در راستاى سیاست هاى خارجى خود موظف مى کنند. تأسیس رادیوهاى برون مرزى چون رادیو صداى آمریکا (VOA)، بى بى سى (BBC) از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدود کردن خبرنگاران و غیره در حوزه هاى خارجى به منویات خود دست مى یابند. این شیوه همگامى و همراهى رسانه ها با سیاست هاى خارجى کشور متبوعشان است. در این شیوه هر چند رسانه ها [به ظاهر] دستورات خاصى از طرف حکومت دریافت نمى کنند ولى به علت بلوغ حرفه اى و همچنین مسئولیت پذیرى حرفه اى در جهت سیاست هاى کلان نظام خود در سطح جهانى عمل مى کنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند، تأثیرگذارى آنها بیشتر است. اما در نهایت به این نکات نیز باید توجه نمود:
الف- اساساً در کلیه نظام ها و رسانه ها عوامل آن کسانى هستند که قدرت سیاسى و اقتصادى را در کنترل خود دارند.
ب- محتواى رسانه هاى خبرى غالباً منافع کسانى را منعکس مى کنند که هزینه هاى شان را تأمین مى کنند.
ج- همه نظام هاى رسانه اى بر این ادعا پافشارى مى کنند که به آزادى بیان پایبندند.
د- همگى بر اصل مسئولیت اجتماعى تأکید مى کنند و مدعى هستند که با نیازهاى مردم و منافع آنها خدمت مى کنند.(19)
دیپلماسى رسانه اى آمریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر حاکى از نوع خاصى در رابطه رسانه ها با دولت داشت. یعنى علاوه بر شیوه اول مبنى بر انجام اقدامات رسانه ها در جهت سیاست خارجى از طریق مدیریت سازمان هاى دیپلماتیک رسمى از شیوه دوم نیز براى همراهى رسانه ها استفاده شد؛ به طورى که در پى حادثه یازدهم سپتامبر، کاخ سفید به کرّات رسانه ها را مورد خطاب قرار داد و از آنها خواست تا با سیاست خارجى کشور همراهى کنند و خطاب به رسانه ها اعلام کرد: هر چقدر به شکل مستقل از دولت عمل نمایند، در معرض اتهام کمک به دشمنان تروریسم قرار خواهند گرفت.(20) بعد از این پیام، اغلب رسانه ها در آمریکا با دولت بوش همراه شدند و اشتیاق شان براى تحت خدمت بودن برنامه تبلیغاتى سیاست گذاران افزایش یافت. به طورى که شبکه هاى CNN، FOX، NBC، CBS، ABC حدوداً در 10 کنفرانس به دعوت کاندولیزا رایس شرکت کردند. نیویورک تایمز در خصوص این نشست ها گزارش داد: نتیجه این نشست ها، توافقى بود براى حمایت از دولت. تایمز نیز افزود: این اولین بار است که شبکه هاى خبرى به توافقى مى پیوندند که از آنها مى خواهند پوشش خبرى شان را محدود کنند. رابرت مرداک از مدیران ارشد خبر نیز در گفتگو با فاکس نیوز گفت: ما آنچه را که وظیفه مان باشد انجام مى دهیم. وى افزود: در مورد هر چیزى که تصمیم گرفته شود سى ان ان راهنمایى لازم را از مقامات دریافت مى کند. راهنمایى از مقامات دقیقاً همان چیزى بود که استراتژیست هاى رئیس جمهور آمریکا مى خواستند.
همان طور که هلن توماس گزارشگر کاخ سفید گفت: براى اغلب مردم درخواست کاخ سفید از رسانه ها در زمان جنگ همانند یک دستور حکومتى بود و شبکه هاى اصلى غالباً همین عقیده را داشتند. البته برخى شبکه هاى ناراضى مسئله پیام هاى رمزدار را یک موضوع ثانویه مى دانستند. به عنوان مثال نیویورک تایمز نقل مى کند که خانم کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا این بحث را مطرح ساخته بود که نوارها، بن لادن را قادر مى سازد تا با رسوخ در تبلیغات تنفر موجود را تقویت کرده و به طور بالقوه تعداد بیشترى از آمریکایى ها کشته شوند به طورى که چهار روز پس از آن که آمریکا بمباران افغانستان را شروع کرد از رسانه ها خواسته شد متن کامل بیانیه هاى بن لادن را چاپ نکنند.فاکس نیوز در اولین روز حمله نیروهاى ائتلاف به عراق در راستاى دیپلماسى رسانه اى آمریکا به نقل از منابع نظامى انگلیس اعلام کرد: 20 درصد از نیروهاى گارد ریاست جمهورى عراق خود را تسلیم کرده اند یا قصد تسلیم شدن دارند. این شبکه، بدون استفاده از منابع موثق و به طور گسترده از تسلیم شدن نیروهاى گارد ریاست جمهورى عراق خبر داد. در روز سوم حمله نیز این شبکه خبرى که نزدیک ترین منبع به پنتاگون محسوب مى شود، به نقل از منابع آمریکایى اعلام کرد: پس از بمباران پناهگاه هاى زیرزمینى در بغداد، صدام در حالى که بر روى یک برانکارد حمل مى شد، دیده شده است. بدون شک هدف هر یک از این گزارشات در جهت تشدید عملیات روانى علیه عراق بود. این امر خود حاکى از آن است که قدرت رسانه اى آمریکا به مراتب برترى محسوسى نسبت به عراق داشت(21) و همین امر در نهایت منجر به سقوط رژیم صدام ،اعدام او شد. جان کرتلى، استاد گروه رسانه و حقوق دانشگاه مینیسوتا در خصوص دیپلماسى رسانه اى آمریکا پس از حادثه یازده سپتامبر مى گوید: تلاش هاى دولت آمریکا براى تحت فشار قرار دادن رسانه به ویژه در مورد بیانیه هاى بن لادن، کاملاً غیرمشروع است. بنا به گفته وى تنها در صورت فقدان نیروهاى قانونى باید از زور استفاده کرد. به اعتقاد وى رؤساى رادیو و تلویزیون و اصحاب رسانه کاملاً بر این امر واقفند که کمیسیون اجتماعات فدرال (FCC) از رفتارهاى مستقل در رسانه ها چندان راضى نیستند. چنانچه میشائیل پاول رئیس کمیسیون اجتماعات فدرال اظهار داشته بود: به دلیل نبود رسانه اى با نفوذ، انگیزه هاى نیرومندى براى پذیرش هرگونه درخواست دولت بوش درخصوص محدود کردن پوشش خبرى جنگ اخیر به وجود مى آید. با این وجود به نظر مى رسد که برخى رویه هاى مشابه هم در رسانه ها وجود دارد. چنانچه کاترین گراهام ناشر روزنامه واشنگتن پست زمانى گفته بود: برخى مسائل سرّى براى ما فاش شده است، ولى چون احساس کردیم مطرح کردن آنها براى افکار عمومى خطرناک هستند، در گفتگو با مقامات دولتى تصمیم گرفتیم آنها را فاش نکنیم. وى در سال 1988 در سخنانى در جمع مقامات سیا(CIA) گفت: برخى مسائل وجود دارند که افکار عمومى نیازى به دانستن آنها ندارند و نباید هم بدانند. معتقدم رشد دموکراسى زمانى است که دولت بتواند گام هاى مشروعى براى حفظ اسرارش بردارد و رسانه ها بتوانند تصمیم بگیرند چگونه آنچه را که مى دانند منتشر کنند.
قبل از حمله آمریکا به افغانستان، واشنگتن پست گزارش داد که مقامات اطلاعاتى آمریکا، اعضاى کنگره را مطلع کرده اند که شبکه القاعده احتمال زیادى دارد که دوباره و به زودى به آمریکا حمله کنند. این یک خبر مهم بود، اما آژیر هشدار در کاخ سفید به صدا در نیامد و جورج تِنت رئیس سیا در یک تغییر مواضع از واشنگتن پست خواست گزارش هاى تصویب نشده را منتشر نکند. روز بعد تایمز به نقل از سردبیر واشنگتن پست نوشت: به دنبال حادثه یازدهم سپتامبر مقامات دولت ابراز نگرانى کرده اند که برخى موضوعات و واقعیات خاص مى توانند امنیت ملى آمریکا را به خطر بیندازند. وى افزود: در برخى موارد ما برخى واقعیات را که مى تواند امنیت ملى را به خطر بیندازد و در ضمن چندان هم براى خوانندگان مؤثر نیستند را حذف کرده ایم.(22) نکته مهم در دیپلماسى رسانه اى آمریکا آن است که این کشور با اتخاذ تدابیرى لازم نه تنها توانسته است تمامى رسانه ها را با خود همراه سازد بلکه توانسته است بدین وسیله طیف وسیعى از موضوعات و اطلاعات را نیز تحت کنترل خود درآورد. به عنوان مثال با افزایش میزان گزارش هایى که در روزهاى اول حمله به افغانستان مخابره شد دولت آمریکا تصمیم گرفت تا مانع دستیابى افکار عمومى به عکس هایى شود که از طریق اینترنت در اختیار افکار عمومى دنیا قرار مى گرفت. پنتاگون میلیون ها دلار هزینه کرد تا مانع از دستیابى رسانه ها به تصاویر ماهواره اى از بمباران افغانستان و در نتیجه تبعات منفى آن در پیشرفت نیروهاى آمریکایى شود. زمانى که وزارت دفاع آمریکا قصد انجام این کار را داشت، به قانونى که به واسطه آن به دولت اجازه مى داد در زمان جنگ ماهواره هاى غیرنظامى را تحت کنترل داشته باشد استناد کرد. بنابراین پنتاگون اقدام به خرید تمام تصاویر ماهواره اى نمود. (اما از ذکر این نکته نیز نباید غافل بود که در مواردى چون جنگ عراق ،لبنان و در قضیه زندان ابوغریب عکس این قضیه نیز اتفاق افتاد).
در هنگام حمله نیروهاى آمریکا به عراق، پس از تجاوز کویت توسط عراق، روسیه با سیستم cosmos مبادرت به عکس بردارى از موقعیت نیروهاى آمریکایى کرده بود. این عکس ها بیانگر آن بود که ادعاى دولت بوش پدر در مورد حضور نیروهاى آمریکایى بسیار اغراق آمیز بود و تحلیل عکس ها حاکى از آن بود که تعداد نیروهاى آمریکایى 25 درصد کمتر از آن چیزى بود که آمریکایى ها ادعا مى کردند. این گزارش کمتر در رسانه هاى ملى آمریکا منعکس شد ولى این مسئله براى طرفداران جنگ در واشنگتن بسیار نامطلوب و غیر قابل تحمل بود. در مورد جنگ افغانستان نیز آمریکایى ها تلاش کردند تا کار بهترى براى مخفى نگه داشتن اطلاعات انجام دهند. از این رو رسانه ها اغلب اخبار رسمى از جنگ را دریافت مى کردند. چنانچه یک هفته پس از شروع جنگ هوایى آمریکا در افغانستان، پنتاگون انتشار اخبار روز به روز جنگ را شروع کرد و رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریکا نیز با تأیید این مسأله گفت: اگرچه ممکن است کاستى هایى وجود داشته باشد.، اما اجازه دهید اخبار را این گونه دریافت کنیم.(23)

9- نتیجه گیرى

در تحلیل کارکرد رسانه ها در دنیاى معاصر یکى از انتقاداتى که همواره مطرح است، نقش دولت ها در شکل دهى به سیاست هاى رسانه اى و ایجاد فضاى رسانه اى در شکل دهى به افکار عمومى و در نتیجه تحت اختیار گرفتن رسانه ها به صورت ابزار در اختیار دولت مردان و صاحبان قدرت مى باشد. از این منظر بسیارى از کارشناسان و تحلیل گران ضمن نقد دخالت دولت در رسانه ها این گونه تحلیل مى نمایند که اساساً انعکاس وارونه یا غیر واقع بینانه برخى حوادث - که به دلیل جانبدارى از منابع دولتى صورت مى گیرد - در بسیارى مواقع امنیت جهانى را به مخاطره انداخته و عامل گسترش روحیه پشتیبانى از جنگ مى شود. چنانچه به واسطه دیپلماسى رسانه اى آمریکا بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که با حمایت همه جانبه رسانه هاى این کشور عمدتاً علیه کشورهاى افغانستان و عراق صورت گرفت: تحت فضاى رسانه اى 60 درصد مردم آمریکا و 80 درصد بینندگان اخبار شبکه »فوکس« به این باور رسیدند که اولاً در عراق سلاح هاى کشتار جمعى پیدا شده است؛ ثانیاً مدارکى مبنى بر ارتباط میان عراق و القاعده وجود دارد و ثالثاً کلیه افکار عمومى دنیا از دخالت نظامى آمریکا در دو کشور افغانستان و عراق حمایت مى کنند. اما این مساله به معناى حمایت کامل و بى چون وچراى رسانه ها از دولت آمریکا تحت هر شرایطى نمى باشد چنانچه ملاحظه شد در قضیه زندان ابوغریب و جنگ لبنان این حمایت اتفاق نیفتاد و این به معناى آن بود که در مواقع بحرانى ،وضعیت تاحدود زیادى با وضعیت هاى عادى تفاوت دارد و تحت چنین شرایطى رسانه ها ترجیح مى دهند از دولت خود حمایت به عمل آورند و این در مورد رسانه هاى آمریکا نیز صادق بود. بنابراین این گونه نیست که رسانه در آمریکا به دولت وابستگى تام داشته باشند. از این منظر شاید بهتر باشد که بگوئیم در آمریکا اساساً رسانه ها از کار و همکارى با دولت به دنبال ارتقاى موقعیت خود هستند. چنانچه کمک هاى مالى دولت به رسانه ها به همراه در اختیار قرار دادن مدارک سرّى براى رسانه ها از جمله پاداش هایى است که دولت آمریکا براى رسانه هاى این کشور در نظر مى گیرد و این مسأله تحت هر شرایطى اتفاق نمى افتد.

پی نوشت ها :

1- منصور ابراهیمى خوسفى، جنگ نرم 4، تهران، ابرار معاصر، 1386، ص 157.
2- براى مطالعه بیشتر رجوع کنید به:- محمد سلطانى فر، »حقوق بین الملل، رسانه ها، صلح و امنیت بین الملل«، مطالعات سایبر ژورنالیسم، دانشگاه آزاد اسلامى، واحد علوم و تحقیقات، 1385.
3- »مجموعه مقالات سمینار رسانه اى ایران و آلمان«، تهران، وزارت خارجه،1380، ص37.
4- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات؛قدرت؛هویت، ترجمه حسین چاوشیان، تهران، طرح نو، 1380، ص377.
6- چاناوان ناوه، »نقش رسانه ها در تصمیم گیرى سیاست خارجى؛ یک چارچوب نظرى«، ترجمه حسین بصیریان جهرمى و بهنام رضا قلى زاده، تهران، دانشکده صدا و سیما، ص 9.
7- همان منبع، ص 10.
8- نیلوفر قدیرى، »ارکان سیاست خارجى آمریکا«، همشهرى دیپلماتیک، شماره 38، بهمن 1383، ص 8.
9- »افکار عمومى آمریکا و سیاست خارجى در سال 2004«، ابرار معاصر، شماره 64/104، اسفند 1383، ص16.
10- رضا داد درویش، کتاب آمریکا، ویژه نظام انتخاباتى آمریکا، تهران، ابرار معاصر، 383، ص 209.
11- حجت اله مرادى، »فرایند و منابع شکل دهى به افکار عمومى آمریکا«، عملیات روانى، سال3، شماره 9، تابستان 1384، ص 95.
17- سید قاسم منفرد، پیشین.
18- رها خرازى آذر، »دیپلماسى رسانه اى«، پژوهشنامه رسانه: فرهنگ و سیاست، مرکز تحقیقات استراتژیک، شماره اول، آذر 85، ص 104.
19- براى مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
21 - محمدحسین مقدم، جواد جمالى، »نقش قدرت نرم در پیشبرد استراتژى هاى نظامى آمریکا«، براى مطالعه بیشتر رجوع کنید به: - http :/ /www.arnet.ir /
22 - شهرود امیرانتخابى »دولت و رسانه در آمریکا پس از یازده سپتامبر« براى مطالعه بیشتر رجوع کنید به: www.arnet.ir -
23- همان منبع.

منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 272

انتهای مقاله/ص

نظرات بینندگان