چشم های بسته مسئولان در برابر قتلگاه شیرازی ها
در این کمربندی، خودروهای سنگین - کامیون ها، تریلی ها و
هزار و یک دستگاه دیگر- همپای خودروهای سواری مسابقه سرعت می دهند. کم پیش
می آید در مسیر حتی یک تابلوی محدودیت سرعت یا منع سبقت دیده شود، در بخشی
هایی از مسیر حتی گاردریل وجود ندارد. شب ها هم که تنها یک سوم این بزرگراه
روشنایی دارد، البته به شرط اینکه نورافکن های کنار جاده روشن باشد. این
است که هادی رمضانی، از ساکنان پیرامون بزرگراه وقتی می بیند داریم از وضع
این مسیر برای روزنامه «خبرجنوب» گزارش می نویسیم، می گوید: «ننویسد
کمربندی؛ بنویسید قتلگاه».
مشتی نمونه خروار
تقریبا هیچ کسی نمی
داند که آیا کمربندی شیراز - و به ویژه حدفاصل پل امام حسن (ع) تا پل خلیج
فارس- یک بزرگراه شهری است یا یک بزرگراه جاده ای. آخر هر کدام از این دو
نوع مسیر تعریف خود را دارند. در حاشیه بزرگراه ها نمیتوان پارک کرد، سقف و
کف سرعت مشخص است و برای گذر محلی خودروها زیرگذر و روگذر جداگانه ای
ساخته می شود تا در مسیر تردد خودروهای گذری اختلال پیش نیاید. تکلیف
کمربندی شیراز اما مشخص نیست.
برای نمونه، دکتر تقی حیدری، عضو هیئت علمی
مرکز تحقیقات سلامت فارس می گوید که اگر این مسیر یک شریان شهری است، باید
سقف سرعت در آن 50 کیلومتر در ساعت باشد، ولی تعریف مشخصی از ماهیت کمربندی
شیراز وجود ندارد. عمدهترین دلیل هم شاید این باشد که نه راه و شهرسازی
خود را آن گونه که باید متولی کمربندی می داند، نه شهرداری.
استدلال برخی
مسئولان راه و شهرسازی این است که چون شهرداری از شهرک های پیرامون
بزرگراه عوارض می گیرد، خدمات رسانی هم باید به دوش شهرداری باشد. مسئولان
شهرداری اما استدلال می کنند که اگر قرار است شهرداری متولی این کمربندی
شود، پس تکلیف تعهدهای دولت -راه و شهرسازی- چه می شود. برای نمونه، یکی از
نیازهای این کمربندی ساخت 13 پل برای گذر خودروهای محلی شهرکهای پیرامون
است. قرار شده نیمی از این پل ها را شهرداری بسازد، نیمی را راه و شهرسازی.
شهرداری تاکنون ساخت پلهای جوادیه، رودکی، فرزانگان و کوشک میدان را
شروع کرده ولی هنوز خبری از آغاز فعالیت های راه و شهرسازی نیست. شاید یکی
از نمونه های پلهایی که راه و شهرسازی ساخت آن را شروع کرده -البته در خارج
از کمربندی- تقاطع جاده خرامه، زیبا شهر باشد که سال ها است ساخت آن شروع
شده ولی هرگز به سرانجام نرسیده. با این کم کاری -که احتمالا یکی از دلایل
آن کمبود بودجه است، عملا بزرگراه شمالی شهر شیراز، -یعنی حدفاصل زیباشهر
تا شهرک سعدی- بی استفاده مانده است.
دلیل بی صاحب ماندن کمربندی شیراز
هرچه که باشد، شهروندان شیرازی آسیب آن را می بینند. برای نمونه هادی
رمضانی که در حاشیه این بزرگراه بنگاه معاملات املاک دارد به گزارشگر
«خبرجنوب» می گوید که روزی نیست که یک تصادف نبیند: «با این همه منطقه
مسکونی و تردد محلی، آیا اینجا جای تردد خودروهای سنگین است؟».
برخی
مسئولان می گویند، این شهر بوده که که به سمت کمربندی گسترش پیدا کرده نه
اینکه کمربندی را از دل مناطق مسکونی عبور داده باشند؛ این شاید نوعی سلب
مسئولیت به نظر برسد، ولی به نظر آقای رمضانی که خود یکی از ساکنان همین
مناطق تازه ساخت شهر است، این استدلال قانع کننده نیست. او می گوید: «این
چه حرفی است؟ معلوم است که هر شهری توسعه پیدا می کند. یک زمان، بولوار
رحمت کمربندی شیراز بود. از این گذشته آیا این کمربندی نباید تابلو محدودیت
سرعت داشته باشد؟ نباید چند دوربین در آن نصب شود؟ بسیاری از رانندگانی که
از این مسیر می گذرند حتی نمی داانند که پیرامون این کمربندی مناطق مسکونی است. من بارها به چشم دیده ام که مردم در تصادف ها مصدوم شده اند؛
همین چند روز پیش یک زن و شوهر ساکن محل که می خواستند با موتورسیکلت از
بزرگراه رد شوند تصادف کردند و بچه هایشان یتیم شدند».
خدا کرم پارسایی
که در همین بنگاه کار می کند هم می گوید که به طور میانگین، هر 24 ساعت یک
تصادف می بیند. می گوید وضع طوری است که وقتی مشتری برای خرید یا اجاره
خانه مراجعه می کند، می گوید اگر خانه پیشنهادی در سمت جنوبی کمربندی است،
آن خانه را نمی خواهد: «ما به ساخت تقاطع و ایجاد روشنایی در سراسر مسیر
نیاز داریم».
«گوشت تن آدم می ریزد»
انگار که در بیابان باشید، وزش
باد خاک های پیرامون بزرگراه و میان دو مسیر را جمع می کند و یک جا می کند
توی چشم آدم. آنچه در میان دو مسیر رفت و برگشت قرار گرفته هم هیچ شباهتی
به بولوار ندارد. همه جا خاک است و خاک. نه خبری از زیباسازی است، نه حتی
سر و سامان دادن به مسیر. البته به استثنای حدفاصل پل در دست ساخت رودکی تا
پل دراک که آنجا شرایط کمی بهتر است.
جهانشیر نسیمی، 35 سال است که در
حاشیه بزرگراه زندگی میکند. جایی در نزدیکی شهرک حجت آباد. همین جا یک
رستوران بیرون بر راه انداخته و خودش می گوید که بخش بزرگی از عمرش در
حاشیه کمربندی گذشته است؛ از زمانی که کمربندی تنها یک مسیر داشت. او همین
طور که چشم دوخته به گذر پرسرعت خودروها، می گوید: «نگاه هم که می کنید
گوشت تن آدم می ریزد». این طور که آقای نسیمی می گوید، این گرد و خاکی که
نفس را تنگ کرده، همیشه هست و تنها مربوط به زمستان نیست: «جوانی ما اینجا
گذشت و ندیدیم حتی بیایند حاشیه بزرگراه را درست کنند».
البته شاید
همیشه کم کاری از مسئولان نباشد. برای نمونه، راه و شهرسازی و شهرداری در
سال های اخیر تلاش کرده اند پل های هوایی برای گذر عابران پیاده نصب کنند
تا شمار کشته های این جاده کمتر شود. این طور که محسن توکلی، یکی دیگر از
ساکنان محل می گوید، از وقتی پل ها را نصب کرده اند، تصادف کمتر شده: «آمده
اند برخی دور برگردان ها را حذف کرده اند که این وضع را بهتر کرده. یعنی
اگر به این مسیر رسیدگی بیشتری شود، می توان شرایط را خیلی بهتر کرد».
با اینکه بر شمار پل های هوایی افزوده شده اما هنوز خیلی از شهروندان از زیرپل ها می گذرند؛ پل بالای سرشان است و گذر از لابلای خودروهای پرسرعت را به عبور از روی پل ترجیح می دهند. برای نمونه روح ا... شریعتی که در حاشیه جاده در یک مغازه تعمیر خودرو کار می کند، می گوید: «به خاطر اینکه پل ها خیلی طولانی هستند مردم از روی پل ها رد نمی شوند؛ به جای مردم، پل های عابر پیاده تبدیل شدهاند به محل عبور موتورسیکلتها».
این نشان می دهد که در بالا بودن تصادف های این جاده، تنها استاندارد نبودن مسیر اثرگذار نیست. آنچه بیش از مشکلات بزرگراه قربانی می گیرد، رفتار ترافیکی مردم است؛ چه آنهایی که جانشان را کف دستشان می گذارند و بدون توجه به پل هوایی -و دارای مسیر ویژه سالمندان- از کف بزرگراه میگذرند، چه آنها که پا روی پدال گاز گذاشته و تخت گاز می رانند. هرچه که هست قربانی این رفتار ترافیکی و ایمن نبودن کمربندی شیراز هم عابران پیاده هستند، هم سرنشینان همان خودروهایی که تصور می کنند اینجا به خاطر نبود نظارت، هر طور که دلشان بخواهد می توانند برانند و رفتار کنند.بماند كه در اين خسارتي كه هر روز به جان و مال مردم وارد مي شود، هم كساني كه اين مسير را ساخته اند مقصر هستند، هم كساني كه به آن رسيدگي نمي كنند.
خبرجنوب